ابوالفضل یغما -جانشین مدیر مسئول
در دنیای جدید، مسائل زیادی هست که برای اولینبار در تاریخ بشر اتفاق میافتد و با گذشت زمان، همهی این اتفاقات و رویدادهای عجیب و شگفتانگیز، از سوی مردمان جوامع مورد مداقه واقع شده و رفته رفته، مردم آن را به عنوان یک پدیدهی جدید اما معمول و عرفی، میپذیرند.
البته مثالهای زیادی برای این پدیدههای شگفتانگیز و غیر عادی میتوان زد که رفتارهای نسل زد، فرزندسالاری، دگرباشیهای جنسی، اختلالات هویت جنسی، عرفانهای جدید، جهانی شدن و هوش مصنوعی، از این قبیلاند. نام بردن از این پدیدههای جدید به معنای پذیرش آنها یا تأیید آنها در کشور ما نیست بلکه منظور رویدادها و اتفاقات غیر منتظره، خارق عادت و شگفتانگیزی است که در دنیای مدرن و پسا مدرن در حال رخدادن است و ما هم به عنوان عضوی از جامعهی بشری، هم مجبور به پذیرش آن و آثارش هستیم هم اینکه باید خودمان را با این پدیدهها وفق دهیم و در صورت ممکن، از آنها به نفع خود و کشورمان استفاده کنیم.
یکی از این مباحث جدید که البته هنوز در دنیای صنعتی و کشورهای غربی هم به عنوان یک پدیدهی معمول و عرفی، جا نیفتاده و کشورهای اندکی آن را پذیرفته و حتی به عنوان یک اصل قانونی یا شبه قانونی، از آن بهرهمند شدهاند، اتانازی یا مرگ خودخواسته است.
این مبحث پزشکی، چه در کشور و فرهنگ ما که با دین اسلام عجین است چه در ممالک غربی که با ادیان ابراهیمی محشورند، چه در چین و هند یا کشورهای شرق دور که با سایر ادیان و مذاهب همچون بودیسم، هندویسم، کنفوسیوسیسم و شینتو سر و کار دارند به جهت اینکه با مبانی اعتقادی بیشتر مذاهب دنیا منافات دارد، بسیار سخت و کند مورد پذیرش قرار میگیرد اما تردیدی نیست که در سالهای آتی و شاید چند دههی آینده، به عنوان یک ایدهی پذیرفته شدهی منطقی، جای خود را در همهی ادیان و کشورها میگشاید.
این ادعای نویسنده بر این فرض مبتنی است که با پیشرفتهای پزشکی، مرگ و میر بیماریهای عفونی که عمدهترین نگرانی بشر در قرون گذشته بوده، بشدت کاهش یافته و آنچه انسان امروز را نگران میکند بیماریهای تمدن و دوران صنعتی است که در بیشتر موارد، راه درمان و علاج قطعی هم ندارند و لابد و ناچار، آدمی را به جستجوی چارهای برای ابدان و روانهای از رمق افتاده و نزدیک به فروپاشی بیماران این گروهها میاندازد.
در واقع میتوان گفت که در کجای تاریخ تا حالا دیده شده که در یک سال ۳۰ هزار معلول شدید جسمی حرکتی یا مثلا ۵۰۰ معلول قطع نخاعی در اثر تصادفات رانندگی در یک کشور به ثبت برسد و صدها و هزاران زندگی فردی و خانوادگی را در معرض نابودی قرار دهد؟
در کجای تاریخ کرهی زمین دیده شده که مثلا ۲۲ هزار بیمار دیابتی در یک شهرستان ۲۵۰ هزار نفری در یک سال شناسایی شوند و در نتیجهی آن ۲۲ هزار خانواده دچار نگرانی و شرایط دشوار اقتصادی و مشکلات دارو درمان و این موارد شوند؟
در کجای زندگی انسان در این ۵۰ هزار سال دیده شده که مثلا ۱۰ هزار نفر در یک سال در یک شهر ۱۰ میلیون نفری مثل تهران بر اثر آلودگی هوا فوت کنند و هزاران خانواده بدون سرپرست و فاقد پشتوانهی معنوی و اجتماعی رها شوند؟
اینها را که میگویم به معنای پیشینههای استدلالی ضرورت اتانازی نیست، بلکه مصایب انسان در زندگی دوران جدید را برمیشمارم که این معنا را تبیین نمایم که این چیزها دارد اتفاق میافتد و با توجه به مسائل پیش از امروز در کل جامعهی بشری، نادر هم هست و معلوم هم نیست که آن را پایانی باشد. شاید شرایط بدتر و اسفبارتر از امروز هم شد و شاید به جایی رسیدیم که از هر ۱۰ خانواده، یک نفر با یک مصیبت دائمی و رنج برانگیز و آشفتهکننده و مستأصل کننده روبرو باشد و تمام افراد خانواده و فامیل را درگیر خود کند؛ در حالی که نه خودش و نه دیگران، راضی به ادامهی حیاتش نباشند.
یادم هست مادربزرگ من در حدود ۸۰ سالگی در شرایطی که تقریبا نابینا شده بود، دندان نداشت و آن موقعها از پروتز دندانی در طبقهی ما خبری نبود، کمشنوایی گرفته بود، بیماریهای داخلی داشت، زانوانش توان راه رفتن نداشتند، قدرت بدنیاش کاهش یافته بود و خلاصه به معنای واقعی کلمه پیر شده بود، خودش در مقابل چشمان همهی افراد خانواده، بارها و بارها حتی در شرایط نرمال و نه اینکه در حالت بیماری و روی تخت بیمارستان باشد، میگفت: خدایا! من دیگر از این زندگی سیرم، به خود خدا، زندگی مرا بس است و دیگر از این وضعیت خسته شدهام، خدایا یک مرگ مستعجل برایم برسان که از این وضعیت آسوده شوم.
خب، ما پیرها و سالمندان، یا ما بیماران صعبالعلاج که دهها نفر از افراد خانواده به اشکال مختلف باید درگیر دارو درمان ما باشند، ما پدر و مادرهای کهنسال که میبینیم بچههایمان به خاطر دور کردن ما و پرستاری نکردن از ما، هر روز با هم دعوا میکنند، ما بیماران سرطانی که خودمان و اطرافیان از درد و رنج و دویدن و به جایی نرسیدن، کلافه شدهایم، ما تصادفیهای ضربهمغزی که مدتها است در کما هستیم، ما بیماران اسکیزوفرنی ماژور که فقط به ضرب قرص و آمپول در بیمارستان روانی قادر به ادامهی حیات هستیم، و ما همهی آنها که به نوعی احساس میکنیم به پایان خط رسیدهایم، بعضا آرزو میکنیم به شیوهای آسوده و بدون درد، با یک دارو یا یک راهکار پزشکی، به زندگی خودمان پایان بدهیم و هم خود و هم دیگران را از درد جانکاهی که میکشیم آسوده نماییم. آیا چنین حقی داریم؟
البته، بیان این مسائل، به هیچ عنوان به معنای تأیید عمل مرگ خودخواسته یا مخالفت با آرای دینی در این زمینه نیست و تنها بیان یک مسئلهی مستحدثهی روز است که در کشورهای مختلف جهان در حال روی دادن است و مراجع فکری و مذهبی در سراسر دنیا، در فکر چگونگی تطبیق قوانین دینی، احکام فقهی و آرای مذهبی خود با این پدیده هستند تا بتوانند راهکاری برای این مشکل بیابند که هم مشکلات چنین افرادی را حل کند، هم از نظر اخلاقی و فقهی، ایرادی پیش نیاید و هم اینکه به مذاق خود شخص و خانواده، ناخوشایند نگردد.
البته باید یادآوری کرد که در مرگ خودخواسته، به هیچ عنوان زور و اجبار در کار نیست و خود شخص در حالی که بارها با او مشاوره میشود و حتی روانشناسان و گاه روحانیون و رهبانان مذهب متبوعش او را به امتناع از این روش فرامیخوانند و از این کار بازش میدارند، با استقلال کامل فکری و در سلامت و صحت روانی تصمیم میگیرد تا به شکلی آرام و با دخالت پزشکان، به زندگیاش پایان داده شود.
نیز گفتن این نکته ضروری است که این مرگ خودخواسته فقط و فقط برای افرادی انجام میشود که بیماری صعبالعلاج داشته باشند، راه درمان قطعی برای آنها نباشد، از ادامهی درمان خسته شده باشند، از نظر روانی در شرایط استیصال و وادادگی باشند و خاموش شدن چراغ زندگیشان را تنها راه رهایی از رنج بدانند.
نکتهی دیگری که در این زمینه شایستهی توجه است این است که منظور نگارنده، مباح شمردن یا حلت خودکشیهایی که این روزها تعدادش هم زیاد شده و هیچ ربطی به شرایط جسمی و روانی ناشی از بیماریهای صعبالعلاج یا سالمندی ندارد، نیست بلکه برعکس در این زمینه معتقدم جلو این گونه مرگها را باید گرفت چون غالبا این افراد در اثر مشکلات فردی و اجتماعی و تفوق ناامیدی و یأس در روان آنها، در حالی که این مشکلات قابل حل هستند و راهکارهای سادهای هم دارند دست به خودکشی میزنند. اساسا موضوع این مقاله، خارج از بحث خودکشی است.
به هر حال، اکنون که اشارهی نسبتا گویایی به جوانب این موضوع داشتم، به عنوان یک روزنامهنگار از مراجع تقلید، مجتهدین و متخصصین امور فقهی و دینی در ادیان و مذاهبی که در کشورمان مرسوم است و معتقدانی دارد میخواهم که این موضوع را مورد بررسی و کنکاش جدی قرار داده و از گشودگی باب اجتهاد در مسائل جدید، بهرهگیری نمایند و راهی برای حل این مشکل اساسی و مهم انسان امروز پیدا کنند.
این هنر نیست که یک انسان رنجدیده، بسیار بیمار، بیپناه، آسیبدیدهی عمیق و مستأصل از صدمات فردی و حیات اجتماعی را علیرغم میل خودش به هر ضرب و زوری شده نگه داریم فقط به صرف اینکه مجبوریم او را زنده نگهداریم چون از دنیا رفتنش، مشکلات اخلاقی و دینی دارد. آیا ماندن چنین شخصی با تمام این مصایب و رنجها، خود این فرد، خانواده و خدا را راضی میکند؟ این سؤآلی است که دینشناسان و فقها باید به آن پاسخ دهند.
آیا میتوان از مرگ خودخواسته دفاع کرد؟
برچسب ها
با سرمایهگذاری ۱۸۰۰ میلیارد تومانی مجتمع فولاد خراسان
عملیات اجرایی پروژه تصفیه خانه فاضلاب شهر نیشابور آغاز شد
نامه عضو شورای شهر نیشابور به استاندار خراسان رضوی درباره وضعیت ورزشگاه تختی
زمین ورزشگاه یا مرغداری
تداوم رکوردشکنیهای پائیزی فولاد خراسان
خاتون شرق - «شرکت مجتمع فولاد خراسان»، دومین ماه پاییز را هم با رکورد شکنی در تولید به پایان برد و تنها یک ماه پس از ثبت رکورد ماهانه تولید در ناحیه فولادسازی2، نصاب جدیدی ثبت کرد.
عملیات اجرایی پروژه تصفیه خانه فاضلاب شهر نیشابور آغاز شد
خاتون شرق - پنجشنبه گذشته همزمان با بیستوچهارمین سفر استانی غلامحسین مظفری استاندار خراسان رضوی کلنگ احداث تصفیهخانه ۴۰ هزار مترمکعبی پساب شهری نیشابور با حضور هاشم امینی مدیرعامل شرکت مهندسی آبوفاضلاب کشور، نمایندگان نیشابور، فیروزه، زبرخان و میانجلگه در مجلس شورای اسلامی و جمعی از مدیران استان و شهرستان برزمین زده شد.
زمین ورزشگاه یا مرغداری
خاتون شرق - چندی قبل همزمان با سفر استاندار خراسان رضوی به نیشابور کاظم صادقی عضو شورای شهر نیشابور نامهای خطاب به وی درباره وضعیت نامطلوب زمین چمن ورزشگاه تختی با یک عکس منتشر کرد.
ثبت دیدگاه
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.