ادبیات غیربهداشتی معاون وزیر بهداشت
ادبیات غیربهداشتی معاون وزیر بهداشت
نیشابور فردا- رفتار تند معاون وزیر بهداشت با خبرنگار جوان، اگرچه در ظاهر رویدادی شخصی به‌نظر می‌رسد، اما در عمق خود نشانه‌ای از بحرانی ساختاری است؛ بحرانی که درون نهادهای دولتی ایران سال‌هاست رسوب کرده و اکنون در کوچک‌ترین برخوردها سرباز می‌کند. این رویداد تنها یک لغزش زبانی نبود، بلکه بازتاب ذهنیتی است که خود را پاسخ‌گو نمی‌داند و پرسش را نوعی تهدید تلقی می‌کند.

سودابه جعفری – مدیر مسئول
رفتار تند معاون وزیر بهداشت با خبرنگار جوان، اگرچه در ظاهر رویدادی شخصی به‌نظر می‌رسد، اما در عمق خود نشانه‌ای از بحرانی ساختاری است؛ بحرانی که درون نهادهای دولتی ایران سال‌هاست رسوب کرده و اکنون در کوچک‌ترین برخوردها سرباز می‌کند. این رویداد تنها یک لغزش زبانی نبود، بلکه بازتاب ذهنیتی است که خود را پاسخ‌گو نمی‌داند و پرسش را نوعی تهدید تلقی می‌کند.
در این واقعه، نه فقط یک خبرنگار که در واقع «حق پرسش» تحقیر شد؛ حقی که باید سنگ‌بنای شفافیت در هر جامعه‌ی مدرن باشد. خبرنگار، در نقش وجدان عمومی، قرار است از جانب مردم بپرسد و پیگیری کند. اما وقتی پرسش او با برچسب «الف‌بچه» یا «عوضی» پاسخ داده می‌شود، در حقیقت جامعه با یک بحران فرهنگی روبه‌روست، نه فقط یک بی‌اخلاقی فردی.
یکی از مهم‌ترین دلایل شکل‌گیری چنین رفتارهایی، نبود نظام مؤثر پاسخ‌گویی و ارزیابی عملکرد در ساختار اداری کشور است. کارمند، مدیر یا معاون وزیری که اطمینان دارد هیچ نهاد مستقلی عملکردش را نقد نخواهد کرد، به‌تدریج در ذهن خود به حاشیه‌ای امن می‌رسد که در آن مسئولیت معنا ندارد.
در چنین محیطی، رابطه میان مردم و مسئولان از «خدمت‌گزار و ارباب‌رجوع» به «صاحب‌قدرت و مزاحم» تغییر می‌کند. در نتیجه، کوچک‌ترین پرسش، نوعی جسارت تلقی می‌شود و پاسخ‌گویی جای خود را به واکنش‌های عصبی و تحقیرآمیز می‌دهد.
به بیان دیگر، ما درگیر نوعی فروپاشی اخلاق اداری هستیم؛ اخلاقی که باید در آن مسئول، خود را موظف به احترام، شنیدن و توضیح دادن بداند. متأسفانه، در بسیاری از نهادها، قدرت جای خدمت را گرفته و احترام، نه یک ارزش، بلکه امری تشریفاتی تلقی می‌شود.
ماجرا فقط به وزارت بهداشت محدود نیست. در بسیاری از حوزه‌ها، از شهرداری‌ها تا وزارتخانه‌های اقتصادی، خبرنگاران و رسانه‌ها تنها تا زمانی محترم‌اند که در نقش روابط‌عمومی غیررسمی ظاهر شوند. اما به‌محض آن‌که سؤالی از چارچوب از پیش تعیین‌شده خارج شود، با اتهاماتی چون «سیاه‌نمایی» یا «ضد منافع ملی» مواجه می‌شوند.
در واقع، آنچه این رخداد نشان می‌دهد، ترس نهادی از شفافیت است. این ترس، حاصل تاریخی طولانی از سیاست‌گذاری‌های بسته و نبود گفت‌وگو میان دولت و جامعه مدنی است. دولت، هنوز یاد نگرفته که نقد رسانه به‌معنای دشمنی نیست، بلکه نشانه‌ای از سلامت نظام اطلاع‌رسانی است.
رفتار معاون وزیر بهداشت از زاویه دیگری هم قابل تأمل است. پزشکان، در ذات حرفه‌ی خود با انسان، رنج و درمان سروکار دارند. انتظار عمومی از آنان، رفتاری انسانی و مهربان است. اما وقتی یک پزشک در جایگاه مدیریتی قرار می‌گیرد و در مقابل پرسشگری ساده چنین برآشفته می‌شود، باید پرسید که چه چیزی از انسانیت حرفه‌ای در مسیر ارتقای اداری گم شده است؟
شاید مشکل در آن‌جاست که نظام مدیریتی ما، اخلاق حرفه‌ای را جایگزین اخلاق اداری نکرده است. پزشک، مهندس یا استاد دانشگاه، به‌محض ورود به ساختار قدرت، گاه ویژگی‌های انسانی شغل خود را کنار می‌گذارد و در قالب مدیری فرمان‌دهنده فرو می‌رود. نتیجه همین می‌شود: مدیری که در جمع، سخنان زیبا درباره سلامت روان می‌گوید و چند لحظه بعد، خبرنگاری را با ادبیاتی توهین‌آمیز خطاب می‌کند.
اگر هدف از برگزاری همایش «سلامت روان» گفت‌وگو درباره مشکلات روحی جامعه بود، رفتار معاون وزیر دقیق‌ترین تصویر از این وضعیت است. سلامت روان یک جامعه از دل عدالت، شفافیت و پاسخ‌گویی می‌گذرد، نه از دل سخنرانی‌ها و همایش‌ها. وقتی مردم احساس کنند که پرسش‌شان شنیده می‌شود و حق‌شان محترم است، اضطراب اجتماعی نیز کاهش می‌یابد.
بنابراین، برخلاف تصور برخی مسئولان، پاسخ‌گویی نه تهدید، بلکه درمان است؛ درمانی برای بی‌اعتمادی عمومی، برای ناامیدی از اصلاح، و برای خشمی که در سطح جامعه در حال جوشیدن است.
رسانه‌ها نه رقیب قدرت‌اند و نه دشمن دولت. آن‌ها آینه‌اند؛ آینه‌ای که گاهی چهره را بی‌ریا نشان می‌دهد. مشکل از آن‌جا آغاز می‌شود که صاحبان قدرت از دیدن تصویر خود گریزان می‌شوند.
اگر نهادهای رسمی، رسانه را به رسمیت بشناسند و به‌جای طرد، آن را در اصلاح فرایندها شریک کنند، بسیاری از بحران‌ها پیش از بروز، قابل پیشگیری خواهند بود. اما تا زمانی که خبرنگار «الف‌بچه» و «عوضی» خوانده می‌شود، شکاف میان حاکمیت و افکار عمومی بیشتر می‌شود.
رفتار معاون وزیر شاید در نگاه نخست حادثه‌ای کوچک باشد، اما در واقع هشدار بزرگی برای ساختار اداری کشور است. این رویداد نشان می‌دهد که ما بیش از هر چیز به بازسازی فرهنگی در نظام مدیریتی نیاز داریم. اصلاح قوانین بدون اصلاح ذهنیت‌ها کارساز نیست.
تا زمانی که مدیران ما نیاموزند قدرت نه امتیاز بلکه مسئولیت است، تا وقتی پاسخ‌گویی به‌جای تحقیر پاداش نگیرد، و تا وقتی رسانه به‌جای دشمن، دیده نشود، همین چرخه ادامه خواهد یافت: بی‌احترامی، بی‌اعتمادی و بی‌پاسخ‌گویی.
شاید زمان آن رسیده است که به‌جای پاک‌کردن صورت‌مسئله، نگاهی در آینه بیندازیم. خبرنگار فقط سؤال می‌پرسد؛ اما جامعه‌ای که از پرسش می‌ترسد، دیر یا زود از حقیقت نیز می‌گریزد.