قوم و قبیله‌گرایی علت اصلی عقب‌ماندگی نیشابور
قوم و قبیله‌گرایی علت اصلی عقب‌ماندگی نیشابور
خاتون شرق- در شهرهایی که توسعه و پیشرفت را با برنامه‌ریزی، همبستگی اجتماعی و شفافیت دنبال می‌کنند، سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری نه در اتاق‌های بسته که در میدان مشارکت جمعی شهروندان شکل می‌گیرد. اما نیشابور، با وجود برخورداری از میراث تاریخی، فرهنگی و اقتصادی بی‌نظیر، هنوز در پیچ‌وخم دعواهای فرسایشی و روابط قومی و قبیله‌ای گرفتار است.

سعید صفارائی – خبرنگار

در شهرهایی که توسعه و پیشرفت را با برنامه‌ریزی، همبستگی اجتماعی و شفافیت دنبال می‌کنند، سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری نه در اتاق‌های بسته که در میدان مشارکت جمعی شهروندان شکل می‌گیرد. اما نیشابور، با وجود برخورداری از میراث تاریخی، فرهنگی و اقتصادی بی‌نظیر، هنوز در پیچ‌وخم دعواهای فرسایشی و روابط قومی و قبیله‌ای گرفتار است.
مخاطب این یادداشت، شهروندان عادی نیستند؛ آنان روزانه با هزاران دغدغه اقتصادی و معیشتی دست‌وپنجه نرم می‌کنند و فرصت یا توان حضور مستمر در میدان تصمیم‌گیری شهری را ندارند. این نوشته، خطاب مستقیم به کسانی است که خود را «پدرخوانده‌های نیشابور» می‌دانند و عملاً مسیر توسعه شهر را تعیین می‌کنند.

زندگی روزمره یا مبارزه برای بقا؟
برای بسیاری از شهروندان، اولویت‌های روزانه به دور از برنامه‌های کلان شهری تعریف می‌شود. مردمی که باید هر صبح به محل کار بروند، با موج تورم و گرانی افسارگسیخته دست‌وپنجه نرم کنند، هزینه مهدکودک و تحصیل فرزندانشان را بپردازند، لباس و غذای خانواده را تأمین کنند و اگر بتوانند، اندک سرمایه‌ای برای روز مبادا کنار بگذارند. آنان باید همزمان با مشکلات زیرساختی دست به گریبان باشند: قطعی برق در تابستان، کمبود گاز در زمستان، و سایه تهدید کم‌آبی در همه فصول سال.
در چنین شرایطی، طبیعی است که بسیاری از مردم درگیر تأمین نیازهای اولیه باشند و مجالی برای ورود به بحث‌های کلان توسعه شهری نداشته باشند. نتیجه آنکه تصمیم‌گیری‌های حیاتی برای آینده نیشابور، به جای گفت‌وگوی عمومی و شفاف، در حلقه‌های محدود و پشت درهای بسته انجام می‌شود.

سقوط اولویت‌ها؛ از بیمارستان تا زباله‌جمع‌کنی
وقتی میدان سیاست‌گذاری خالی از حضور فعال و آگاهانه شهروندان شود، سطح مطالبات عمومی هم دچار نزول خطرناک می‌شود. به‌جای پیگیری پروژه‌های حیاتی مانند تکمیل بیمارستان سوم، آغاز ساخت بیمارستان چهارم، اجرای طرح کتابخانه مرکزی، راه‌اندازی افلاک‌نمای خیام، ساخت فرودگاه و توسعه گردشگری با محوریت خیام و عطار، اولویت‌ها به موضوعاتی چون جمع‌آوری زباله، لکه‌گیری آسفالت یا رفع قطعی‌های آب و برق تقلیل می‌یابد.
گرچه حل این مشکلات روزمره ضروری است، اما غلبه نگاه کوتاه‌مدت و غیراستراتژیک باعث می‌شود پروژه‌های بزرگ و اثرگذار سال‌ها در حد «طرح» باقی بمانند.

پدرخواندگان و بازی‌های کودکانه قدرت
در چنین فضایی، پدرخواندگان نیشابور – گروهی از چهره‌های بانفوذ که خود را صاحب حق تصمیم‌گیری می‌دانند – به‌جای همگرایی برای توسعه شهر، به نزاع‌های کودکانه و گاه ابلهانه مشغولند. این دعواها، نه بر سر چشم‌انداز و منافع بلندمدت نیشابور، بلکه در مسیر تأمین منافع محدود قومی، قبیله‌ای و شخصی پیش می‌رود.
غفلت از این اصل ساده که سعادت و خوشبختی یک امر جمعی است، موجب شده تا اراده‌ای جدی برای ساختن و آباد کردن شهر شکل نگیرد. نتیجه این بی‌توجهی را می‌توان در پروژه‌های نیمه‌تمام، زیرساخت‌های ناکافی و فرسودگی فضای عمومی مشاهده کرد.

شهری با ظرفیت‌های عظیم، گرفتار ضعف‌های مزمن
نیشابور تقریباً همه ظرفیت‌های لازم برای تبدیل‌شدن به یک شهر پیشرو در حوزه‌های فرهنگی، گردشگری، صنعتی و اقتصادی را داراست. از میراث جهانی شاعران و دانشمندان گرفته تا موقعیت جغرافیایی ممتاز و منابع انسانی توانمند، همه‌چیز برای جهش توسعه‌ای فراهم است. اما این ظرفیت‌ها به‌دلیل فقدان مدیریت کلان‌نگر و نگاه حرفه‌ای به هدر می‌رود.
چند عامل اصلی این وضعیت عبارت‌اند از:
۱٫ فقدان تعهد جمعی و سیستمی؛ نبود یک عزم مشترک میان نهادها، فعالان و تصمیم‌گیران برای پیشبرد برنامه‌های توسعه‌ای.
۲٫ کمبود اخلاق کاری و حرفه‌ای؛ جایگزین‌شدن منافع کوتاه‌مدت و شخصی به جای منافع عمومی.
۳٫ غلبه روابط قومی و قبیله‌ای بر ضوابط سیستمی؛ تصمیم‌گیری بر مبنای وابستگی و رفاقت، نه بر اساس شایستگی و کارآمدی.
۴٫ نبود اولویت‌بندی در برنامه‌های توسعه‌ای؛ پراکندگی طرح‌ها و هدررفت منابع به دلیل فقدان یک نقشه راه روشن.
۵٫ کمبود نگاه حرفه‌ای و آینده‌نگر؛ ناتوانی در پیش‌بینی نیازهای آتی و سرمایه‌گذاری بر پروژه‌های زیربنایی.

تاریخ هیچ‌گاه به کسی تخفیف نمی‌دهد. این حقیقت تلخ است که اگر امروز پدرخواندگان نیشابور، به جای غرق‌شدن در بازی‌های کوچک قدرت، دست از تعصبات قومی و قبیله‌ای برندارند و برای آینده‌ای مشترک تصمیم‌گیری نکنند، فردا در برابر نسل‌های بعد، پاسخی نخواهند داشت. نیشابور، با تمام شکوه و پیشینه‌اش، سزاوار گرفتار ماندن در چرخه عقب‌ماندگی نیست. این شهر بیش از هر زمان دیگری به تصمیمات بزرگ، اراده‌های جمعی و عبور از مرزهای تنگ قوم‌گرایی نیاز دارد. آینده نیشابور، نه در سایه دعواهای قبیله‌ای، که در پرتو همبستگی و مدیریت حرفه‌ای ساخته خواهد شد.