زخم های ما به جای مداوا دارند زخم کاری می شوند
خاتون شرق - من نویسنده ی تاریخی نیستم، داستان نویس یا شاعر یا روزنامه نگار هم نیستم؛ آن چه که می نویسم را می بینم و از تأثیراتی است که جامعه بر من می گذارد یادداشت بر می دارم و می نویسم.
حرفْ نوازی با طعم ِدرد
خاتون شرق - برای هر قسمت از انعکاس نوری که از لابهلای پرده میزند بر روی صورتش یکبار پلک میزد. ابری در ذهنش سفید و سیاه میشد. مثل زمانی که بر پشت بام جوانی، خیره بود به آسمان تا شهاب سنگ آرزوهای اش سینهی آسمان را بشکافد ... آهی کشید.
نیشابور شهر تمدنهای کهن
خاتون شرق-در ادامه از سر پیچ و مکان هیات و خاطراتش گفتیم بن بست اول را طی کردیم و با بیان خاطرات بن بست دوم که تابلو جعفری ۳ را روی دیوار نصب دارد رسیدیم به اواسط میلان تا جایی که از مادر حسین آقا و کبری خانم نوشتیم از درب چوبی و قدیمی هیات و راه باریکی که...
نیشابور شهر تمدنهای کهن
خاتون شرق - از خاطرات فضای معنوی هیات درخت پسته یا همین هیات جعفری کنونی نوشتیم از آدمهایش و مشاغلشان نوشتیم تا رسیدیم به اواسط کوچه و همکنون نیز ادامه راه را همقدم سیمرغ خیال میشویم آنجا که یاد خواهیم آورد که حاجی علی اکبر سقائیان معروف به نبات دیوار به دیوار منزل استاد حسن اردمه ای بود....
نیشابور شهر تمدنهای کهن
خاتون شرق- اگر کاروانسرایشیردار را زمانی مرز ورود و خروج از جبهه جنوبی نیشابور و سمت دروازه_عراق بدانیم و ادامه ی خندق های حفر شده اطراف شهر را که به سمت بالاتر می آید که امتداد آن و مُشرف به کال منوچهری است؛ "کوچه_درخت_پسته" با قدمتی دیرینه منشعب از خیابان خاکی (فردوسی جنوبی) خودنمایی میکند...
رقص با سایه های ناسوت
گفت و گو با سحر مقصودی به مناسبت انتشار چهارمین رمان مسعوداصغرنژادبلوچی
دانه های برف
چند شعر از لوییز گلوک با ترجمه هودیسه حسینی
نیشابور شهر تمدنهای کهن
درود به همه دنبال کنندگان روایتهای نیشابور شهر تمدنهای کهن داشتم با خودم فکر میکردم که چه جالب است خاتون شرق - برخی از خیابانهای شهر یا کوچه پس کوچه های شهر میتوانند خاطرات تلخ و شیرین ما را تداعی کنند که میتواند باعث لبخند بر لب یا اشک در چشمان ما شود.